🔰در قاموس فکری اسلام، آموزههای حیاتی وَحیانی، سنّت همیشهجاری نبوی، انسان، چه زن و چه مرد، گل سرسبد آفرینش است؛ احسن الخالقین.
خداوند، جَلَّ و عَلا، به خود، در آفرینش بیمانند و شگفتانگیز و حیرتافزای انسان، احسنت گفت و خود را ستود:
فتبارک الله احسن الخالقین
🔸انسان، با همه شگفتی که در آفرینش او، موج میزند، مهمترین آن، برگزینندگیِ اوست؛ برگزیدهٔ برگزیننده؛ توانایی که به هیچ آفریدهای داده نشد، به او داده شد تا با توان، خرد و درک همهسویهٔ گزینشگری که موهبت الهی به اوست، زمینه را برای گزینشگری انسان برگزیده فراهم آورد و در پرتو آن، جامعهٔ برگزیده و نمونه را بسازد، راهبری کند و به میانداری بپردازد.
دنیا، با این آفرینش، شکوفان شد، درخشید، زیبایی شگفتی یابید، چشمنواز و گاهوارهای برای رویش و پدیدآیی تمدنهای انسانی بزرگ.
وجود انسان در زمین، نفسهای او، نگاههای او، خردورزیهای بهگاه و بهنگام او، گامهای استوار و رستاخیزی او، آفرینشگریها، گزینشها، جستوجوها و کاویدنهای او در لایهلایهٔ زمین، به زمین حیات بخشید و آن را از مردگی، فسردگی، سردی و زمهریری و تاریکی، به زندگی، گرمی و روشنایی، سیر داد و فرا برد؛ سیر و فرابردنی بسدگردیسیآفرین، زیر و زبرکننده.
🔸انسان، به زمین روح دماند، آنرا برخیزاند، آبشارهای حیات و حیاتآفرین در دل آن جاری ساخت و چشمههای زندگی را در دامنهدامنه آن پدید آورد.
انسان، در این تلاش بزرگ و آفرینندگیهای دقیق، سنجیده، کمالبخش و برکشنده، که از نظم دقیق، هوشمندانه و حکمتآمیزی سرچشمه میگرفت، نظمپذیری خود را به روشنی نمایاند و ثابت کرد گنجایی و توانایی آنرا دارد که با شنیدن و نیوشیدن پیامهای آفریدگار جان و جهانها، در برههبرهه زندگی، آن را به کار بندد و بروز دهد؛ همانا پیامهای زندگیساز، جهتدهنده و پرهیزدهنده از زندگی حیوانی و سوقدهنده به زندگی انسانی.
🔸انسان، چنان در قلّهٔ حیات درخشید و شگفتی آفرید که فرشتگان پاسخ خود را دریافتند و به کُنهِ آفرینش انسان پی بردند و ایمان آوردند و خدا را بر این آفرینش ستودند که این جایگاه، همانا برگزیدهٔ گزینشگر، او را سزد و او را بَرازَد و زمین، در پرتو این آفرینش میماند، دامن میگستراند، از ظلمات به در میآید، و زمهریرها را پشت سر میگذارد و به نور و گرما دست مییابد و قافتاقاف آن آبادان میگردد و گاهواره بزرگ برای زیست انسانی و عزتمندانه انسان.
🔸رسولان الهی، دورهبهدوره، بر آن بوده و بر این نَمَط استوار، که انسان را به شناخت از خود، والاییها و ویژگیهای پیشبرنده و اوجدهنده رهنمون شوند و از گوهر شبچراغ و بسارزشمندی که با خود دارد و به او شناخته میشود، آگاه سازند و او را به این اندریافت برسانند که برگزیده برگزیننده و گزینشگر است؛ توانی که بایستی با آن شور انگیزد، حرکت بیافریند، دنیا را بسازد، از افول و گسست و گسل در برافرازندههای آن، خردمندانه، با بهرهگیری از دانشهای روز و نو، جلوگیری کند و پایهٔ جامعه انسانی را برافرازد و نگذارد دنیا، بیمهار بچرخد و بچرخاند و انسانهای گناهآلود، جانها و جهانها را گناهاندود کنند و در این دایرهٔ لجامگسیختگی و تاخت و تاز شرورانه، حرث و نسل را به نابودی بکشند و دیّاری را بر زمین نگذارند که نفس بکشد و قد افرازد.
🔸در فترت بین رسولان و در زمان خود آن پیامآوران روشنایی، از آدم تا خاتم، در مکتب وحی پرورشیافتگان، درسآموختگان زلال وحی، پیروان راستین پیامآوران روشنایی، شعلهافروزان آگاه و روشنضمیری بودهاند که بر این راه روشن پوییده، قد افراشته و بهنگام نفحهٔ ربانی را در کوی سینهها، وزاندهاند.
🔸این کاروان نفحهافشان، در دورهٔ خاتمیت پس از رسول اعظم، محمد مصطفی، راه دشوار، گذرگاههای سخت و توانفرسا، وادیها و صحراها و تیههای مرگ را درنوردید و شبهای دیجور را شکافت و سپیده را گشود، خورشید حق را از مشرق جانها و جهانها بردماند و انسانهای گرفتارآمده در تیه روزگار و ژرفای شب را رو به خورشید و پشت به شب، واایستاند و به آنان نمایاند، چشمهٔ خورشید دستیافتنی است؛ اگر چشمههای درون همهگاه، بجوشد و هیچگاه نخوشد.
🔸شب آنگاه سیطره مییابد و بر دلها و روانها و کویها، چیره میگردد و خشکی و خوشیدن چشمههای حیات، دامن میگستراند و انسان را زمینگیر میکند و از پای درمیآورد، که چشمههای درون بخوشند و انگیزههای فراخیزاننده، شور و نشور آفرین، در مرداب زندگی مرداری، فرو روند و از چرخهٔ زندگی برکنارگردند.
🔸مردمان بیانگیزه که در تعالیجویی، لَخت و پژمرده، بیتکاپو و بیجهش در راه هدف، چشمههای درونشان، میخشکد، از جوشش بازمیایستد و بهگاه، بازسازی و بهسازی نمیشوند، کمکم گرفتار تیه نکبتآلود روزگار میگردند و بهسان قوم بنیاسرائیل سرگردان و تبهروزگار و بیبهره از راهبری و جلوداری موسی برای رهایی از وادیهای هراسانگیز مرگ و ذلتآلود.
رسول خدا (ص) پس از آنکه در دوره حیات خود، نفحههای حیات را بر سینهها و کویها وزاند و زمین و زمینیان را از فرورَوی در باتلاقهای مرگ، رهاند، به شبهای زمینگیرساز و تباهکننده پایان داد و آوارهای فکرها، سنتها و آیینهای جاهلی را برچید و انسانهای گرفتار در زیر آوارهای مرگ را نجات و به سوی قلههای کمال ره نمود، به فرمان خدا، به سوی خدا، رَخت کشید.
🔸با آغاز دوره خاتمیت، مردمان کمالیافته و در میدان خرد، کارآزموده و در فهم کتاب و سنت، از شایستگیها و دانشهای لازم برخوردار، باید بر اساس آموزههای وحیانی و دستورهای نبوی، در پرتو امامت معصومان و راهبری آنان، برگبرگ کتاب و سنت را میگشودند و برابر آن پایههای زندگی ایمانی را افراشته نگه میداشتند و در هر عصر و مصری برابر نقشه راه کتاب و سنت، و مشعلداری آشنایان به این دو ودیعه الهی، روزگار خود را به دور از شرک و آلودگیهای جاهلی، با نور توحید میساختند.
🔸امامان معصوم، پس از نبی مکرّم، در میدان و آوردگاه بزرگ انسانسازی و جامعهافرازی کتاب و سنت، فراخاستند و با تمام مظاهر و جلوههای شرک، قهرمانانه درافتادند، تا به روزگار علی بن موسی رسید که باید با اندیشه ناب، سرچشمهگرفته از وحی و آبشار سنت، شرک را از چهرهٔ جامعه میزدود و پایههای حکمرانی دینی را که آلودگان، تباهگران و تبهپیشگاه، به آنها آسیبهای سهمگین وارد کرده بودند، بازسازی میکرد و با جهتدهیهای عالمانه و خردورزانه به مردمان باورمند مینمایاند.
🔸عباسیان که غاصبانه این عرصه مهم و اثرگذار را در سیطره خود گرفته بودند و به نام دین و در پوشش نام بلند رسول خدا، و نسبتدادن خود به آن والاجاه، حکمرانی میکردند، نمیتوانستند میانداریهای فکری، علمی و عقیدتی و سیاسی امام را برتابند و بگذارند مردمان به برکههای زلال وحی فرود آیند و در آن کوی، خیمه افرازند.
دست به دسیسه و دَستان زدند؛ به اجبار علی بن موسی را بر سریر ولایتعهدی فرا بردند و او به ناگزیر، با شرطها و پیمانهایی، پذیرفت.
🔸با برنامهریزی و باریکاندیشیهای عالمانه و خردورزانه، به همگان، با این که در چنبره و سیطره رسانهای و تبلیغی زهرآگین مأمونی بودند، فهماند که ولیعهدی او، دسیسهای است برای از بُرّایی و کارگشاییانداختن امامت و راهبری و جلوداری و آوردگاهآرایی او.
این نگاه، برنامه و نقشه را یاران امام، در گوشهگوشه سرزمینهای پهناور اسلامی، به گونهٔ سازماندهیشده، گستراندند.
فاطمه معصومه، امامشناسِ آگاه، که در چنین گاه مقدس و مبارکی، چشم به گیتی گشود و رخگشایی، اثرگذاری و باورگستری آن عزیز را جدّش، امام صادق (ع) نوید داده بود، در این سازمان و تشکیلات پیچیده و گسترده، جای داشت و قهرمانانه و هشیارانه، به رویارویی، با نقشههای شوم مأمونی برخاست.
🔸او، افزون بر کارهای پنهانی و سازماندهی عالمانه و دقیق نیروهای حقباور و باورمند به امامت علی بن موسی، بخشی از برنامه و نقشهٔ خود را آشکارا و بیپرده، بهپیش برد و در جمعها و بین گروهها و با یکایک باورمندان، پردههای مکر و دغل مأمونی را فرو میافکند و راه امامت را که راه توحید بود و پایبندی به کتاب و سنت و جریان جاری سیره نبوی، فراروی پرسشکنندگان و جویندگان راه از بیراه میگشود و مینمایاند.
🔸از مدینه، به سوی طوس، رخت کشید. کاروانی بزرگ، از عالمان، برجستگان و کتاب و سنتشناسان، حضرت را در میان گرفته بودند.
قافله حضرت، به سوی طوس پیش میرفت، قبله را به قبلهجویان مینمایاند و بر وحیمداری و ناباندیشی و پرهیز قلبی و عملی امام، از بودن در کنار مأمون عباسی، و پذیرش ولایتعهدی او، با گوناگونبیانها، تاکید میورزید، تا اینکه قافله به دست آلودگان دستگاه مأمونی، به خون نشست و در لُجّهٔ خون فرو رفت و یکایک کاروانیان، شهد شهادت نوشیدند و حضرت با چند تن از یاران، قم را برای رحلافکنی و سرکشیدن آخرین جرعه حیات برگزید تا حیات جاوید را از قم به پهنه گیتی بگستراند و نفحههای آنرا بوزاند.
سرمدی بادا راه و آیین محمدی و علوی فاطمه،
دخت موسیبنجعفر و پیرو راستین علیبنموسی